در یک چشم بر هم زدن تمام صندلیها پر شد و به ناچار وسط راهرو مترو ایستادم. دو خانم در وسط و انتهای واگن اجناسی را به مسافران عرضه میکردند و برخی از مسافران نیز پس از وارسی اجناس آنها را میخریدند. کمی متعجب شدم، اینجا هم.....
پدیده دستفروشی تقریبا در تمام نقاط کشور به ویژه در شهرهای بزرگ وجود دارد. این پدیده در میان قشر کمدرآمد بیشتر است. دستفروشی عمدتا کاری مردانه است که در اثر کمبود و فرصتهای شغلی مناسب ایجاد شده و رواج مییابد.
اغلب افراد جویای کار و بیکار برای گذراندن امور خود سرمایه اندکی فراهم میکنند و با خرید پارهای اقلام اقدام به فروش آنها در مکانهای پرتردد میکنند، بنابراین هزینههایی چون عوارض، مالیات و حق اجاره ندارند و از سویی دیگر قابلیت جابجایی و رفتن به نقاط پرتردد و احیانا پرمشتری را دارند.
همچنین تصور عموم بر این است که جنس دستفروش ارزانتر از مغازه است و بر سر قیمت کمتر با دستفروش چانه میزنند تا مغازهدار. البته خود دستفروش نیز هیچگونه تضمین و امنیت شغلی نیز ندارد و هر لحظه امکان دستبرد به وسیله سارقان و یا مشتریهای قلابی که با سرگرم کردن فروشنده اقدام به سرقت اجناس وی میکنند، وجود دارد. همچنین هر دم امکان توقیف دستفروش و بساطش به وسیله ماموران نیز هست.
در سالهای اخیر ورودی ایستگاههای مترو که عمدتا شلوغ است به صورت مکان مناسبی برای این افراد درآمده است تا بساط خود را در کنار و جلوی ایستگاه گسترده و اقدام به کسب کنند و به نظر میرسد استقبال مردم نیز برای آنها رضایتبخش است، البته حضور در این مرکز هر لحظه امکان پیگرد قانونی دارد. اما مکان امنتر و مناسبتر برای آنها داخل واگنهای قطار مترو است.
همانطور که گفته شد دستفروشی عمدتا کاری مردانه است اما در واگنهای قطار مترو وضع کمی متفاوت است. نخستین و آخرین واگن قطار، ویژه بانوان است و بازار جالبی برای دستفروشان زن که در اماکن دیگر چندان امکان کسب و کار ندارند.
بسیاری از زنان دستفروش ترجیح میدهند در این قطارها دست به فروش اجناس خود بزنند. زنان دستفروش از جوان تا مسن گرفته اجناس مختلفی را در این واگنها به مسافران عرضه میکنند، از فال حافظ، بادکنک و دستمال آشپزخانه گرفته تا انواع لباس، گلهای زینتی، لوازم آرایش، عروسک، اسباب بازی و حتی کتاب را در این واگنها برای فروش میآورند.
مسافران نیز اغلب از آنها استقبال میکنند و ترجیح میدهند اجناس مورد نیاز خود را با هزینه کمتر و بدون مشکلات رفت و آمد تهیه کنند. برخی نیز از روی دلسوزی و برای این که به هم نوع خود کمکی کرده باشند حتی اگر نیازی به آن جنس نداشته باشند با اصرار فروشنده زن آن جنس را خریداری میکنند.
برخی از مسافران نیز از صدای همهمهای که این دستفروشان در داخل واگنهای مترو به وجود میآورند ناراحت میشوند. هنگامی که با فروشندگان صحبتی از سر دوستی باز میشود این کسب و کار را عامل امرار معاش خود ذکر میکنند تا حدی نیز راضی هستند و از این که چنین مکان امنی برای فروش اجناس خود دارند نیز کمابیش شادی پنهانی در درون دارند.
از آنجا که ریشه کن کردن پدیده دستفروشی کاری ناممکن و یا لااقل زمانبر خواهد بود، ساماندهی این افراد و فراهم کردن مکانی مناسب جهت کسب و کار آنها در محلهای پرترددی چون شبکههای مترو پیشنهادی است که میتوان بر آن تامل کرد.